معنی ام الکتاب

لغت نامه دهخدا

ام الکتاب

ام الکتاب. [اُم ْ مُل ْ ک ِ] (ع اِمرکب) فاتحه ٔ کتاب (قرآن)، زیرا در هر نماز بدان ابتدا می شود. (از لسان العرب). سوره ٔ فاتحه از قرآن. (از لسان العرب) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ام القرآن. || اصل کتاب (قرآن). (از لسان العرب) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || لوح محفوظ. (لسان العرب) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || قرآن مجید. (از لسان العرب) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || معظم قرآن و محکمات آن: هوالذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات. (قرآن 7/3)، او آن است که فرو فرستاده بر تو این نامه، از اوست آیتهای استوار داشته و تمام کرده، معظم قرآن و مایه ٔ دین داران و علم جویان آن است. (کشف الاسرار، ج 2 ص 15). و گفته اند هن ام الکتاب یعنی ام کل کتاب انزل اﷲ علی کل نبی فیهن کل ما احل و کل ما حرم، یعنی آن آیات محکمات که در این قرآن بتو فروفرستادیم اصل همه کتاب خدای اند که پیغمبران را داد یعنی که همه را بیان حلال و حرام و فروش و حدود کردیم وروشن کردیم. (از کشف الاسرار ج 2 ص 17). و نیز قول خداوند: یمحوا اﷲ مایشاءُ و یثبت و عنده ام الکتاب. (قرآن 39/13). یعنی می سترد اﷲ تعالی آنچه خواهد و بر جای می دارد و می نهد آنچه می خواهد و مهر همه نسختها آن است که بنزدیک اوست. (کشف الاسرار ج 5 ص 210):
حرف ظرف آمد درو معنی جواب
بحر معنی عنده ام الکتاب.
مولوی.
|| در تداول علوم عقلی، عقل اول. (از تعریفات جرجانی).


الکتاب

الکتاب. [اَ ک ِ] (اِخ) نام کتاب سیبویه در نحو عربی. این کلمه را چون مطلق آرند نزد نحویان مراد کتاب سیبویه فارسی است و اهل معانی بیان چون الکتاب گویند منظور دلائل الاعجاز عبدالقاهر باشد، و چون فقیهان الکتاب گویند مقصود مختصر قدوری است. (یادداشت مؤلف).


تاج الکتاب

تاج الکتاب. [جُل ْ ک ُت ْ تا] (اِخ) سرخسی رجوع به تاج الکتاب ظهیرالدین سرخسی شود.


ام

ام. [اُم م] (ع اِ) مادر. (ترجمان علامه، تهذیب عادل) (غیاث اللغات) (منتهی الارب) (آنندراج). والده. (اقرب الموارد). مام. ماما. مادر. ننه. دا (در تداول بختیاری). ج، اُمّات و اُمَّهات نیز گویند، امات و امهات جمع آن، یا امهات برای ذوی العقول است و امات برای غیر ذوی العقول. اصل ام، اُمَّه جمع بندند بدون هاء اصلی، ولی استعمال امات در مورد حیوانات باشد بجز آدم چنانکه در تفسیر فخر رازی و «صراح » مذکور است و تصغیر آن اُمَیمَه است. (از کشاف اصطلاحات الفنون):
همتش اب و معالی ام و بیداری ولد
حکمتش عم و جلالت خال و هشیاری ختن.
منوچهری.
تاش به حوا ملک خصال همه ام
تاش به آدم بزرگوار همه جد.
منوچهری.
- لا ام لک، کلمه ٔ ذم است و گاه در جای مدح گویند. (از اقرب الموارد).
|| اصل. (ترجمان علامه، تهذیب عادل). اصل هر چیز. (غیاث اللغات) (از اقرب الموارد) (کشاف اصطلاحات الفنون) (آنندراج). اصل هر چیز و عماد آن. (منتهی الارب). در آغاز کلمات دیگر آید و ترکیب سازد چون:
ام ادراص، ام اربع و اربعین، ام البلاد، ام البونه، ام البویه، ام البیض، ام التنائف، ام الجیش، ام الحرب، ام الخبائث، ام الدماغ، ام الرأس، ام الربیق، ام الرمح، ام الصبیان، ام الطریق، ام الطعام، ام الفرج، ام القرآن، ام القردان، ام القری، ام القوم، ام الکتاب، ام المثوی، ام النجوم، ام الیمن، ام بریص، ام ثمره، ام جابر، ام جندب، ام حبین، ام حفصه، ام حلس، ام خشاف، ام خنور، ام درزه، ام دفار، ام دفر، ام راشد، ام سمحه، ام سوید، ام صبار، ام صبور، ام طبق، ام طلحه، ام عامر، ام عریط، ام عزم، ام غیلان، ام فروه، ام قشعم، ام کلب، ام کلته، ام مثواک و ام ملدم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از دزی). رجوع به هر یک از ترکیبات مذکور شود. || زوجه ٔ کهنسال مرد. (منتهی الارب). زوجه ٔ سالمند مرد. (از ذیل اقرب الموارد). || خادم قوم. (منتهی الارب) (ازذیل اقرب الموارد). || هرچه منضم الیه چیزها باشد. (منتهی الارب). || عمر گذشته. (منتهی الارب). || مهتر. || قبر. || عَلَم. (آنندراج) (کشاف اصطلاحات الفنون).در منتهی الارب به این معنی ام الجیش و در ذیل اقرب الموارد ام الحرب و در صحاح اَم ّ آمده است. || لوح محفوظ. (کشاف اصطلاحات الفنون). || جای سکونت. (منتهی الارب) (آنندراج). مسکن. (ذیل اقرب الموارد). جای بازگشتن. (کشاف اصطلاحات الفنون). مسکن و مأوی. (از کشف الاسرار ج 10 ص 592): فامه هاویه. (قرآن 9/101)، یعنی مسکن او دوزخ است.
آنکه او بوده ست امه هاویه
هاویه آمد مر او را زاویه.
مولوی (مثنوی).
|| نسخه ٔ خطی یا چاپی از کتاب و مانند آن: و الطویل منه (البطیخ) المقلونیا المؤلف رأیته فی ام اخری الملونیا. (دزی ج 1). رأیت فی ام اخری یقول ابوحنیفه. (دزی ج 1). || در علم اصطرلاب، نام صفیحه ٔ سفلی از صفایح اصطرلاب باشد. تهانوی گوید: ام در علم اسطرلاب عبارتست از جسمی که بر او کرسی باشد، و مشتمل است بر صفایح و غیر آن، و آنرا حجره نیز نامند. و در بعض از تصانیف ابوریحان مسطور است که حجره ٔ آن طوقی است که بر کناره ٔ اصطرلاب باشد، و ام آن صفیحه ای که آن طوق بر آن مرکب است (کذا فی شرح بیست باب). ودر بعضی رسائل گوید: ام دائره ٔ بزرگ اصطرلاب باشد که بر پشت آن آلت ارتفاع بسته باشند و در وی جوفی باشدکه صفائح و عنکبوت درو موضع کنند، و بدین اعتبار اورا ام حجره نیز گویند و مرجع این بسوی قول اول است. (از کشاف اصطلاحات الفنون).


بابات الکتاب

بابات الکتاب. [تُل ْ ک ِ] (ع اِ مرکب) سطرهای کتاب. واحد ندارد. (منتهی الارب).


باذان الکتاب

باذان الکتاب. [] (اِخ) نام ناحیه ای از اعمال اهواز. (تاج العروس).


ام کتاب

ام کتاب. [اُم ْ م ِ ک ِ] (ع اِ مرکب) رجوع به ام الکتاب شود.

فرهنگ فارسی آزاد

امّ الکتاب

اُمُّ الْکِتاب، Mother Book از اَلْقاب کتاب مستطاب اقدس در این ظهور میباشد (بذیل کتاب اقدس مراجعه شود)،

اُمُّ الْکِتاب، این اصطلاح در قرآن مجید سوره الزُّخْرُف آیه 4 ذکر گردیده و مفسّرین بمعانی مختلفه تعبیر کرده اند: برخی سورهء فاتحه و برخی تمام قرآن و بعضی منبع اصلی قرآن را که در نزد خدا محفوظ است ام الکتاب دانسته اند. در این ظهور منظور از اُمُّ الکتاب، کلام الهی، مظاهر مقدسهء الهیه درهر ظهور و کتابشان میباشد،


کتاب، الکتاب

کتاب (الکتاب)، در توقیعات و آثار اولیّه حضرت ربّ اعلی منظور از لفظ الکتاب «تفسیر سوره یوسف می باشد- در لوح مبارک احمد به کتاب بیان اطلاق گردیده است،

فرهنگ عمید

ام الکتاب

ام‌القرآن، سورۀ فاتحه،
قرآن: فیض ام‌الکتاب پروردش / لقب امّی خدای ازآن کردش (جامی۱: ۶۸)،
لوح محفوظ،
(تصوف) عقل اول که در نظر بعضی مرتبۀ وحدت است و به قول بعضی دیگر عبارت از نور محمدی است،


ام

مادر،
[مجاز] اصل هر چیز،
* ام لیلی: شراب سیاه‌رنگ،
* ام حباب: دنیا،
* ام زنبق: [قدیمی، مجاز] خمر، شراب،

حل جدول

ام الکتاب

لقب سوره فاتحه

فرهنگ فارسی هوشیار

ام الکتاب

سوره فاتحه

فرهنگ معین

ام الکتاب

قرآن، سوره فاتحه. [خوانش: (~. کِ) [ع.] (اِ.)]

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

ام الکتاب

495

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری